دختر تنها

سکوت در شبهای تنهای.....و دل تنگی در دیاره غربت.....خدایا گناهم چیست؟؟؟

 

هنوز بايد بهت بگم كه عاشق نگاهتم

ديوونه ي سادگي اون دل بي گناهتم

هنوز بايد بهت بگم خيلي زيادي واسه من

عطر تو رو داره هنوز دستاي التماس من

وقتي نبودي نازنين جاده تا انتها نبود

با قلب مهربون من هيچ كسي آشنا نبود

وقتي نبودي غربت هم فاصله ها رو مي شمرد

گلوي فرياد منو بغض ترانه مي فشرد

تو اومدي از راه دور تو باغ شعرم پر زدي

تو آسمون عشق من مثل ستاره سر زدي

خون ترانه جون گرفت تو نبض جاده هاي خيس

پشت سرت بارون و مه با تو لطيف و ديدنيس

من با يه حس بي صدا اسمتو فرياد مي زنم

كه باورت بشه هنوز در به درِ چشات منم

تو قلب شبهاي سياه چشم تو مهتاب منه

وقتي شبا كنارمي لحظه ي عاشق شدنه

منم اسير عشق تو همون هميشه شاعرت

اون كه گذاشته زير پا غرورشو به خاطرت

از تو حذر نميكنم عزيزتريني واسه من

هيشگي برام مثل تو نيست اينو مي گه احساس من

وابسته ي چشماي تو ديوونه ي هميشگيت

لحظه به لحظه جون مي دم فقط براي سادگيت

منم كوير نيمه جون تويي كه آسمونمي

نزديكتر از من به خودم تو پوست و استخونمي

نوشته شده در 20 فروردين 1389برچسب:,ساعت 12:14 AM توسط |||GHAZALEH|||| |

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم...

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست...

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد

...لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان...

که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد...لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پرشیار...

لمس کن لحظه هایم را...تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم...

لمس کن این با تو نبودن ها را

                                    لمس کن.....

نوشته شده در 18 فروردين 1389برچسب:,ساعت 2:22 PM توسط |||GHAZALEH|||| |


Power By: LoxBlog.Com